English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (8529 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thermal shadow U سایههای حرارتی
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shadow U فل
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow U پنهان کردن
shadow U هواپیمای یدک کش
shadow U شبح سایه
shadow U چسبیدن به حریف
shadow U بحریف خیالی مشت زدن
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
shadow U سایه
shadow U شدو سایه
shadow RAM U روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
shadow page U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow page U جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow memory U شبه حافظه
shadow memory U حافظه ثانوی موقت
shadow memory U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory U جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
shadow mask U صفحه مشبک
wind shadow U منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
shadow factor U ضریب انحراف سایه
shadow play U نمایش سایه ها
shadow play U نمایش ارواح
shadow price U قیمت سایهای
shadow RAM U ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
shadow ROM U حافظه مجازی فقط خواندنی
shadow printing U چاپ سایهای
shadow zone U منطقه کور عمق اب
To cast a shadow. U سایه انداختن
five-o'clock shadow U ته ریش
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
eye-shadow U سایهی چشم
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
shadow ball U تمرین گوی اندازی
drop shadow U سایه برجسته
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
half shadow U نیم سایه
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
He is afraid of his own shadow. ازسایه خودش می ترسد . [خیلی ترسو است.]
To cast a shadow . U سایه انداختن
shadow tuning indicator U میزان نمای سایهای
Catch not at the shadow and lase the substance. <proverb> U به فرع نپرداز که اصل را از دست دهى.
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
thermal U حرارتی
thermal U گرمایی
thermal U گرم
thermal U کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
thermal U مربوط به گرما
thermal U دمایی
thermal U نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. U این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
thermal resolution U حداقل اختلاف حرارت
thermal resistor U ترمیستور
thermal reservoir U منبع گرما
thermal reservoir U منبع گرمایی
thermal radiation U تابش حرارتی
thermal radiation U تشعشع حرارتی
thermal protection U محافظت حرارتی
thermal printer U چاپگر حرارتی
thermal power U توان حرارتی
thermal power U مقدار حرارتی
thermal pollution U الودگی گرمایی
thermal ionization U یونش گرمایی
thermal insulation U عایق کاری گرمایشی
thermal insulation U عایقکاری در برابرگرما
thermal resolution U حداقل سنجش حرارت
thermal scanning U غربال گرمایی
thermal waves U امواج گرمایی
thermal unit U واحدسنجش گرما
thermal treatment U عملیات گرمایی
thermal wax U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
thermal switch U سویچ حرارتی
thermal stress U ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
thermal stress U تنش حرارتی
thermal springs U چشمههای اب گرم
thermal spring U چشمه اب گرم
thermal shock U تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
thermal pollution U آلودگی گرمایی
thermal flux U شار گرما
thermal dissociation U تفکیک گرمایی
thermal devices U ابزارهای حرارتی
thermal decomposition U تجزیه گرمایی
thermal crossover U تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز
thermal fatigue U خستگی حرارتی
thermal flux U شار گرمایی
thermal conductivity U رسانندگی گرمایی
thermal conductivity U رسانائی گرمایی یا حرارتی
thermal conductance U گرمارسانایی
thermal conductance U گرمارسانندگی
thermal capacity U فرفیت گرمایی
thermal battery U باطری حرارتی
thermal ammeter U امپرسنج حرارتی
thermal agitation U اغتشاش گرمایی
thermal sensitivity U حس دما
thermal effect U اثر گرما
thermal effect U اثر گرمایی
thermal insulation U گرمابندی
thermal instability U ناپایداری حرارتی
thermal imagery U عکاسی با اشعه حرارتی مادون قرمز
thermal imagery U عکاسی مادون قرمز
thermal gradient U گرادیان دما
thermal equilibrium U تعادل گرمایی
thermal exposure U میزان جذب حرارت
thermal exposure U در معرض حرارت قرار گرفتن
thermal expansion U انبساط حرارتی
thermal excitation U برانگیختگی گرمایی
thermal effects U اثرات حرارتی
thermal efficiency U راندمان حرارتی
thermal emission U تابش حرارتی
thermal energy U انرژی گرمایی
thermal enrichment U گرمافزونی
differential thermal analysis U تجزیه گرمایی تفاضلی
thermal critical point U نقطه توقف
coefficient of thermal expansion U ضریب انبساط حرارتی
british thermal unit U واحد بریتانیایی گرما
internal thermal resistance U مقاومت حرارتی داخلی
lattice thermal resistivity U مقاومت ویژه گرمایی شبکه
british thermal unit U واحد گرمایی بریتانیا
thermal agitation voltage U اثر گرما
thermal critical point U نقطه ی بحرانی حرارتی
thermal coefficient of expansion U ضریب انبساط حرارتی
thermal critical point U نقطه تبدیل حرارتی
thermal wax transfer printer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
Recent search history Forum search
0adsorption free energy can counteract opposite contributions from entropy and thermal energy
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com